مهرداد درویش پور استاد جامعه شناس دانشگاه و چهره جمهوری خواه دمکرات:
بی تفاوتی در برابر دستگیری "غیر خودی ها" بازتابی از نگرش استبدادی است. دستگیری تمام دگراندیشان را بی اما و اگر محکوم کنیم!
دستگیری محمد رسولاف و مصطفی آلاحمد،فیلمسازان برجسته و آزدایخواه کشور و مصطفی تاجزاده سیاست مدار اصلاح طلب با موجی از اعتراض همگانی روبرو شد که قابل پیش بینی بود. همچنین قابل پیش بینی بود که افکار عمومی و روشنفکران نسبت به دستگیری کسانی که به جرم روشنفکری و دگر اندیشی و آزادی خواهی دستگیر شده اند حساسیت بیشتری نسبت به شخصیتی که هنوز در چهارچوب اصلاح طلبی محصور مانده، از خود نشان دهند. چه کارنامه امثال رسول اف نمادی از آزادی خواهی است، اما کارنامه تاج زاده همچون یکی از مسئولان پیشین حکومتی که دل در گرو اصلاح نظام دارد بسیار متفاوت است. اما آنچه باور نکردنی است این حقیقت تلخ است که پس از تجربه چهل و چند ساله دردناک و پرهزینه بی تفاوتی برخی از قربانیان جمهوری اسلامی نسبت به سرکوب دیگر قربانیان آن - که خودی تلقی نمی شدند- هنوز همان فرهنگ در بخشی از مخالفان حکومت امروز نیز باقی مانده باشد.. متاسفانه در اوایل انقلاب بخشی از نیروهای چپ گرا و ملی و مذهبی نسبت به دستگیری ها و اعدام های وحشیانه و بدون محاکمه بازماندگان نظام گذشته وقعی ننهاده یا برخی حتی ابراز خوشحالی و همراهی کردند. تا آن که سپس خود قربانی بعدی نظام شدند و دیگر کسی نمانده بود و نمی شد انتظار داشت که با این نگاه دیگران نیز از آنان دفاع کنند! این تجربه و مهاجرت میلیونی ایرانیان و آشنایی بامضامین و موازین بین المللی حقوق بشر و دمکراسی و اهمیت مدار و رعایت حقوق دگراندیشان بتدریج موجی از انتقاد را نسبت به این نوع دیدگاه ها به راه انداخت. بتدریج مخالفان حکومت اسلامی آموختند که در محکوم کردن سرکوب و زندانی کردن افراد و گروه ها هیچ تبعیضی نباید گذاشت. براستی دردناک و بهت انگیز است که پس از هنجار مند شدن این رویکرد انتقادی و دمکراتیک که حمایت از حقوق بشر را مشروط به اما و اگر و این و آن نمی سازد، امروز نیز در میان گرایشات و شخصیت های مدعی دمکراسی هنوز کسانی یافت شوند که بی هیچ درنگی خطاب به میلیونها بیینده میزگرد تلویزیونی ابراز کنند که دستگیری تاجزاده را محکوم نمی کنند! چنین ابراز نظری تنها به معنای دست حکومت حکومت اسلامی را در برخی از سرکوب هایش بازگذاشتن نیست، بلکه به عریانی نشانگر بیگانگی با ارزش های دمکراتیک است. چنین ابراز نظرهایی و این که گروهی از راست رادیکال حتی از امروز بحث ممنوعیت این و آن جریان سیاسی اسلامی و چپ و اتنیکی را پیش می کشد، نشانگر این حقیقت تلخ است که ایران بدو ن رشد آگاهی دمکراتیک حتی در صورت جابه جایی جمهوری اسلامی بازهم سر از استبدادی دیگر در خواهد آورد.
در فردای جمهوری اسلامی هیچ گرایشی سیاسی را نباید ممنون کرد. این ابتدایی ترین و بدیهی ترین خواست و نشانه باور به دمکراسی و رعایت حقوق دگراندیشان است. هم از این رو دستگیری و سرکوب هر نوع دگراندیشی اعم از چپ و راست و سلطنت طلب و اصلاح طلب و انقلابی و باورمند به هرعقیده دینی و مسلکی و سیاسی را باید با قدرت محکوم کرد و هیچ مشروعیت خواسته یا ناخواسته ای برای حکومت نباید ایجاد کرد.
این باور امروز من نیست. از همان چهل سال پیش با رد شعار "زندانی سیاسی انقلابی آزاد باید گردد" و جایگزینی آن با شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" در نشریه پیکار به سهم خود کوشیدم تا افق دیگری را متفاوت از گذشته پیش رو قرار دهم. خوشبختانه بخش مهمی از چپ رادیکال با تمام کاستی های آن دستکم در ادعا این حقیقت را پس از گذشت سالها پذیرفت. متاسفانه اما راست رادیکال تنها با نوستالژی گری بیگانگی خود با دمکراسی را به نمایش نمی گذارد، بلکه هرچه بیشتر زمان می گذرد، با ابراز نظرهایی از آن دست نشان می دهد که ضدیت آن با جمهوری اسلامی به قصد استقرار دمکراسی نیست. این چرخه باطل را باید با گسترش فرهنگ انتقادی و دمکراتیک متوقف کرد!
https://t.me/SecularRepublic4Iran